خاطرات, درباره شهید

به دنبال پدر

درباره شهید داوود امامی به روایت همسر شهید شغل داوود طوری بود که با مرخصی و رفتنش به جبهه مخالفت می‌شد. به او می‌گفتند: اینجا به حضورت نیاز داریم. اگر نباشی دست خالی می‌مانیم. خیلی ناراحت بود. این ناراحتی وقتی شدیدتر شد که…

خاطرات, درباره شهید

قرار سه‌نفره

درباره شهید محمدتقی رحمانی مدرسه و دانش آموزانش، غرق در ماتم بودند. حیاط مدرسه، پیکر خونین سه معلم را در آغوش کشیده بود و بچه ها با چشمانی گریان، معلمان خود را تشییع می کردند. از وقتی خبر شهادت این سه معلم پیچید،…

خاطرات, درباره شهید

فرماندۀ گردان قاطریزه

خاطره برادر محمدباقر رزمجو مین درباره شهید محمد موافق مدتی بود همراه گردان مسلم‌بن‌عقیل و تعداد دیگری از گردان‌های عمل‌کننده، به طور موقت در پادگان امام علی(ع) شهر سنندج مستقر بودیم. لشگر سیدالشهدا آمادۀ اجرای عملیات نصر 4 می شد. یک روز نشسته…

خاطرات, درباره شهید

حبیب خدا

خاطراتی درباره شهید حبیب الله کلهر به روایت همرزم شهید حبيب الله ایمان محكمی داشت و هميشه به خدا توكل مي كرد. شبي در حين عمليات خيبر قرار شد جلوي عراقيها را مين‌گذاري كنيم. حجم آتش دشمن، در اين عمليات بي‌سابقه بود. پيش…

خاطرات, درباره شهید

معلم نمونه

درباره شهید علیرضا رابعی به روایت خانم رحیمی؛ همسر شهید آرام بود و مهربان. زیاد حرف نمی زد. وقتی شهید شد، تازه شناختیمش. تازه با حرف هایی که اولیای مدرسه و معلم ها می زدند، فهمیدیم که بوده و چه کرده. همیشه در…

خاطرات, درباره شهید

کبوتر طلائیه

درباره شهید سید مصطفی دریاباری به روایت فرزند شهید بهمن ماه 1379 بود که از سوى دبیرستان راهی اردوی راهیان نور شدیم. هوا بارانی بود و نگران بودیم که نتوانیم از مناطق جنگی بازدید کنیم. شب در اردوگاه اروند خرمشهر خوابیده بودیم که…

خاطرات, درباره شهید

شهیدی که زنده شد!

درباره شهید علی آملی به روایتِ همرزم شهید در عملیات والفجر 8 در جزیره ام الرصاص دشمن خیلی مقاومت می‌کرد. قرارگاهشان چند بار میان ما و عراقیها دست به دست شده بود. لحظه‌ای نشستیم تا چاره‌ای بیندیشیم که یک خمپاره 60 فرود آمد…

خاطرات, درباره شهید

داغ وداع یاران

خاطره ای درباره شهید حاج یدالله کلهر و شهید نادعلی رستمی به روایت جواد عبداللهی زمانی که حاج یدالله در عملیات والفجر هشت به شدت زخمی شد؛ پسرعمه اش نادعلی رستمی هم به شهادت رسید. با شنیدن خبر مجروحیت حاجی، خودم را با…

خاطرات, درباره شهید

مهمانیِ خدا

خاطراتی از شهید مجتبی عباسی، مصاحبه با خانواده و دوستان شهید شعار روی پیراهن، شعار روی مزار به روایتِ برادر شهید مجتبی روی پیراهنش نوشته بود: "درد هر تیر و ترکشی را تحمل میکنم، ولی اندوه خمینی را هرگز" این شعار، برآمده از…

خاطرات, درباره شهید

خانه‌ای بدون آب

درباره شهید مهدی عین اللهی به روایتِ والدین شهید اوایل دهۀ 50 بود و مهدی دانش‌آموز دوره ابتدایی. بعد از سال‌ها گرفتاری بالاخره به سختی توانستیم خانۀ کوچکی در محله‌ی لشکر آباد کرج بخریم. خانه‌ای که آب نداشت! خانه‌مان منبع آب داشت و…

HomeCategoriesAccountCart
Search