خاطرات

با مِهر می‌آیم

درباره شهید ابوالفتح آزاد فلاح به روایتِ مادر شهید یک روز که مشغول نظافت خانه بودم، خواهر کوچکش را بغل گرفته بود و با او حرف می زد. می گفت: من می‌روم و شهید می شوم. اگر شهید شوم، تو چه کار می‌کنی؟…

شهدا

شهید ابوالفتح آزادفلاح

نام : ابوالفتح نام خانوادگی : آزادفلاح نام مادر : زبیده نام پدر : علیرضا تاریخ تولد : 1344/12/1 محل تولد : تهران، نظرآباد، روستای شیخ حسن وضعیت تاهل : مجرد میزان تحصیلات : سوم راهنمایی سن : 18 سال تاریخ شهادت :…

شهدا

شهید ابراهیم خندان

نام : ابراهیم نام خانوادگی : پورحسین لطیفی نام مادر : لیلا نام پدر : حمزه تاریخ تولد : 1348/1/1 محل تولد : خلخال، میانه، روستای استانجین وضعیت تاهل : مجرد میزان تحصیلات : اول متوسطه رشته برق سن : 17 سال تاریخ…

خاطرات

خوش قدم

خاطراتی از شهید ابراهیم خندان به روایتِ مادر شهید خوش قدم پیش از ابراهیم، وضع مالی‌مان هیچ خوب نبود. پایین شهر در یک خانه اجاره‌ای زندگی‌ می‌کردیم و همسرم هم بیکار بود. ابراهیم که به دنیا آمد، قدمش برایمان بسیار مبارک و فرخنده…

شهدا

شهید ابوالفضل اسماعیلی ابوالخیری

نام : ابوالفضلنام خانوادگی : اسماعیلی ابوالخیرینام مادر : معصومه قیاسینام پدر : خلیلتاریخ تولد : 1339/10/18محل تولد : شهرریوضعیت تاهل : متاهلمیزان تحصیلات : دوم دبیرستان تجربیسن : 20 سالتاریخ شهادت : 1359/9/17محل شهادت : خرمشهرعملیات : -گردان: نامشخصیگان خدمتی : لشکر…

خاطرات

ابوالفضل های شبیه به هم

درباره شهید ابوالفضل اسماعیلی ابوالخیری به روایتِ خواهر شهید هنوز انقلاب نشده بود که ابوالفضل آرزوی شهادت داشت... همیشه می‌گفت: کاش می‌توانستم به جبهه های فلسطین بروم و با کفار صهیونیست بجنگم تا به شهادت برسم. وقتی مبارزات انقلاب شروع شد، او جزء…

خاطرات

خاطراتی درباره شهید سعید ناصری

خاطراتی درباره شهید سعید ناصری مهندس کوچک برادرم سعید؛ بچه ای با اخلاق و اهل مطالعه و کارهای فنی بود. همیشه خودکار و خط کش دستش بود و سرش توی نقشه کشی بود. بهمین دلیل تصمیم گرفت به هنرستان برود. هیئتی برای کربلاییان…

شهدا

شهید سعید ناصری

نام : سعید نام خانوادگی : ناصری نام مادر : غنچه نام پدر : حبیب الله تاریخ تولد : 1348/4/1 محل تولد : خلخال، میانه، روستای استانجین وضعیت تاهل : مجرد میزان تحصیلات : سوم متوسطه سن : 18 سال تاریخ شهادت :…

خاطرات

بچه های علی آباد

درباره شهید سعید ناصری به روایتِ محمد اصلانی (دوست و همرزم شهید) پاییز سال 66 بود و گردان زهیر به نیروهایش مرخصی داده بود. من هم به مرخصی آمدم و بعد از سلام و علیک مختصری با خانواده، ساکم را زمین گذاشتم و…

HomeCategoriesAccountCart
Search