بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا
خاطره برادر یوسف رحیمی دو سه روز مانده بود به عملیات خیبر. گردان منتظر بود تا با هلکوپتر وارد جزیره شود. شب بود و هوا بسیار سرد... آتشی درست کرده بودیم و دورش نشسته بودیم تا بلکه کمی گرم شویم. در جمعمان،…
خاطره برادر یوسف رحیمی دو سه روز مانده بود به عملیات خیبر. گردان منتظر بود تا با هلکوپتر وارد جزیره شود. شب بود و هوا بسیار سرد... آتشی درست کرده بودیم و دورش نشسته بودیم تا بلکه کمی گرم شویم. در جمعمان،…