اولین یادواره شهدای تیپ حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)
اولین یادواره شهدای تیپ حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام و شهدای عملیاتهای خیبر و بدر با محوریت سردار شهید حاج کاظم رستگار زمان: یک شنبه ۲۱ اسفند ماه ازساعت ۹:۳۰ صبح مکان: شهرری، ابن بابویه، روبروی بقعه شیخ صدوق، مجموعه ایوان ری
فرمانده با صلابت
روزهای غربت لشکر 10 در عملیات خیبر از روزهای حضور حاج کاظم رستگار و بچه هایش در جزیره مجنون 38 سال میگذرد... 38سال پیش این شب ها و روزها به سختی میگذشت... شب ها و روزهای عملیات خیبر از همهی روزها و شب…
انیس و مونس مادر
دخترم دقیقاً چهل روز قبل از شهادت حاج کاظم به دنیا آمد. از لحظهای که محدثه به دنیا آمد کاظم بار سفر را بسته بود. این موضوع را بعداز شهادت کاظم فهمیدم. یادم میآید آن زمان هنوز موهای دخترم کامل در نیامده بود،…
سخنرانی شهید کاظم رستگار پس از عملیات والفجر۲ (صوت)
تشریح شرایط جبههها در مصاحبه با سردار شهید علیرضا موحد دانش، فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا علیه السلام
علمداران لشکر۱۰ سیدالشهدا (ع) در راه قدس
۲۱ خرداد ماه ۶۱ جمعی از رزمندگان تیپ محمد رسول الله عازم نبرد با رژیم صهیونیستی شدند که علمداران لشکر۱۰ سیدالشهدا علیه السلام، شهیدان حاج علیرضا موحد دانش، شهید حاج کاظم رستگار و شهید حاج احمد غلامی و بعضی از فرماندهان گردان ها…
بزرگداشت شهید همت و شهید رستگار
بسم رب الشهدا و الصدیقین مراسم بزرگداشت شهید حاج ابراهیم همت، شهید کاظم نجفی رستگار، شهدای لشکر۲۷ محمد رسول الله(ص) و لشکر ده سیدالشهدا(ع)، با حضور خانواده معظم شهدا، فرماندهان، ایثارگران، رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس برگزار می گردد. زمان: سه شنبه ۰۶…
هدیه ای به مادر!
ناصر رستگار، برادر شهید حاج کاظم رستگار نقل میکند:مادر من يك كلاس هم سواد ندارد.در عالم خواب برادر شهيدم را میبيند كه به مادر میگويد: «مادر جان! من الان در بهشتم چه چيزی میخواهی كه برای تو از آنجا بياورم؟»مادر به شهيد ميگويد:…
رستگاری در شرق دجله!
بعد از عملیات خیبر، «حاج کاظم» و «حسن بهمنی» و «منصور کوچک محسنی» به اضافه جمع دیگری از بچهها بحث تجدید نظر در استراتژی جنگ را مطرح کردند.عدمالفتح خیبر و چند عملیات قبلش و آمار بالای شهدا خیلی برای این بچهها گران تمام…
حتی به نزدیکترین کسانش!
کاظم باید و نبایدی تعیین نکرده بود. کنار من نشسته بود و من هم از همه جا بی خبر، خبر مجروحیتش را به مادرش گفتم: «حاج خانم! شما که نمی دانید چه اتفاقی افتاده، خود حاج کاظم باید سیر تا پیاز قصه را…
نان با طعم خاک!
وقت ناهار رفتم پشت یک تپه و با تعجب دیدم کاظم روی خاک نشسته و لبههای نان را از روی زمین بر می دارد، تمیز می کند و می خورد!آن قدر ناراحت شدم که به جای سلام گفتم: «برادر! تو فرمانده تیپ هستی؛…